آقا این پریروز زنگ زدم ...منم تاپیک زدم .
خواستگار نفهم...
که متن تایپک رو پست اول میذارم
متن تاپیک خواستگار بی فرهنگ که گذاشته بودم.
سلام.
الانم داشتم میرفتم چای بخورم...سردرد داشتم.
تلفن خونه زنگ زد بی هوا برداشتم.
بعد سلام گفت مامانت خونه هست ...گفتم نه!
میخواستم بگم خدافظ که ادامه داد من برا امر خیر تماس گرفتم...من یکم سکوت کردم بعد گفتم خانوم مامانم خونه نیست که برگشت گفت
شما دختر خانوم هستید؟گفتم بله
برگشت سریع گفت متولد سال چند هستی؟
گفتم خانوم گفتم که مامانم خونه نیست اگه خواستید بعدا تماس بگیرید.
برگشته باز میپرسه چند سالته بگو ببینم اصلا بهم میایم که زنگ بزنم 😐
منم گفتم ! گفتم که مامانم خونه نیست اگه تمایل داشتید فردا زنگ بزنید.
انقدر عصبی شدم نمیدونم چطور تماس قطع کردیم
خب
خب میگفتی
حالا میگفتی چند سالته
وایی‌پرووو تو زندگیت راهشون ندیا
بعد امروز هم تماس گرفتن که با مادرم حرف زدن...و مامانم ردکرد.
پسرش کارمند هست و الان دندون پزشک...
موقع خدافظی گفت شما باز هم فک کنین تماس میگیرم.
الان دیدم تلفن زنگ میخوره...مامانم خونه نبود...
رفتم دیدم بله خودشونن
خب سن سالت میگفتی چ میشد بعدم میایید تاپیک میرنید سنم بالا رفته خواستگار نیس
تو تاپیک های قبلیت گفتی متاهله و دنباله طلاقه
كارمند دندونپزشك ؟ چطوري؟
خب چرا انقد خودتم بد حرف زدي باهاش!
خب چیشد از اخر
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
