میدونی من یه اخلاقی دارم دوست ندارم بدون دعوت برم خونه کسی . ولی بزار کمی دیگه برات تعریف کنم .
خونه پدر شوهرم همین که میرسیدن شوهرم کل بازار جارو میزد براشون ،اینام عین کاهنان معبد مفت خوری و کوفت خوری ، ولی جالب بود ما میرفتیم خونه پدر شوهرم هیچی جلومون نمیزاشتن آبگوشت دیشبی گرم میکردن که گوشت هم نداشت ،یا مثلا املت ،یا تن ماهی بهمون میدادن ، نمیدونم باور میکنید یا نه ؟از زیادی خوب بودن و دم نزدن از چشم افتاده بودیم و بی ارزش شده بودیم .به شوهرم اعتراض میکردم میگفت مگه ما گشنه ایم یا برا غذا اومدیم ؟میگفت بحث ارزش نه گشنگی . این اینستا همه میگت بده ولی برا ما خوبی داشت از طریق پیج اینستا تا حدودی شوهرم متوجه حرفم شد ،استوری میزاشتن جوجه و کباب و کیک تولد و فلان ،کی خونشون بود ؟برادرشوهرام 
به شوهرم نشون میدادم استوری هارو . اونم میرفت تو فکر . 
بعد یه روز مادر شوهرم به شوهرم زنگ زد پول برق اومده برامون پرداخت کن (عادت کرده بودن به اینکه شوهرم خرجشون بده وگرنه ۳ تا خونه دارن )منم بلند بلند حرف زدم که بشنوه گفتم بگو اونا که جوجه بهشون میدین و تولد و کیک براشون میگیرین ،پرداخت کنن نه ما . گفت واااا من میگفتم تو خوبی ولی اشتباه میکردم .
الان میریم برامون جوجه درست میکنن ،ولی من لب نمیزنم ،هی میگن بخور چرا اینجوری میکنی