من بچه بودم تو تاکسی نشسته بودم از مدرسه میومدم خونه اون موقع جلو دونفر سوار میکردن بعد راننده تاکسی یه آقایی بود تپل با دمپایی عقب هم سه نفر دختر دانشجوی خوشگل نشسته بودن
بعد من همش تو این فکر بودم
که این آقاهه مارو میبره بیرون شهر منو کتک میزنه با اون پسر رو
بعد اون سه تا دختر رو میبنده به درخت یکی یکی بهشون تجاوز میکنه 😐😐😐
من کلاس سوم ابتدایی بودم بخداااا
هنوز هنگم از این تخیلم
فکر میکردم هیچوقت مارو به مقصد نمیرسونه 😑