ما خودمون چندین سال بعد ازدواج بچه نخواستیم ، یعنی شوهرم بچه خیلی بدش میومد ، خانوادش میدونستن پسر خودشون نمیخواد ، اما همش میگفتن زنت مشکل داره دروغ میگی ، دیگه اوضاع مالیمون خوب شد شوهرم گفت الان دوست دارم بچه دار شیم ، تو اقدام بودم و کسی خبر نداشت پدرشوهرم رفت به پدرم گفت دخترت نازاست و کنار پسر ما نمیخوابه برای پسرمون زن میگیریم
بعد من زدم تو روشون گفتن نه ما اینو نگفتیم
از طرفی جلوی روم خیلی احترامم رو دارن اما بعد این قضیه فهمیدم دو رو دو رنگ هستن و دوستم ندارن و فقط نقش بازی میکنن