من دوهفته س باهاش قهرم
قهری که مقصرش من نبودم
مث همیشه من رفتم منت کشی حاظر نشد باهام حرف بزنه
خدا خودش شاهده دو هفته ش لب به غذا تو این خونه نزدم
رفتم سرکار یه چیزی گرفتم شکم خودمو سیر کردم یبار نیومد بگه بیا یه لقمه کوفت بخور
این مادره؟ نه بخدا نیست. اگه خاله هام مادرن برای بچشون مادر من چیه؟
تو این دوهفته میدونه من غذا نمیخورم هرغذایی من دوست دارم درست میکنه که فقط منو اذیت کنه
۳۰ ساله این رفتاراشو میبینم هنوز عادت نکردم
دارم داغون میشم تو این خونه ولی چاره ای ندارم.
فقط دلم میخواد برم ازینجا و پشت سرمم نگاه نکنم