خانوادم ازممتنفرن😭دارم این متنو با اشک و قلب درد مینویسم اگه کسی میخواد بگه دروغه توروقران هی چیزی نگه
دوران دوستی من یه دوست داشتم که هم خوشگل بود هم خوش هیکل و پیشنهادای فراوان داشت و دوس پسرای فراوان شوهرمم اونو دیده بود بعضی وقتا میپرسید اگه من خواستگاری فلانی برم جوابش چیه بنظرت منم فکر میکردم این فقط یه سواله نه یه چیز دیگه
خلاصه امشب بعد چند هفته زندگی مشارک فهمیدم شوهرم دوران دوستی از دوستم خواستگاری کرده و عاشق دوستمه
ومنم تعریف دوستمو پیش شوهرم زیاد میکردم
شوهرم میگفت من فکر کردم تو دخترخرابی هستی که با من دوست شدی ولی فکر کردم اون بهترین دختره یه امام زادس برا همین هیچ وقت نتونستم نگاه بدی بهش داشته باشم و ازش خواستگاری کردم چندبار جواب رد داد
دوستم باشوهرم حرف میزد اون دوران وخیلی باهم خوب بودن و شوخی و.... من فکر میکردم مثل دوتا دوستن
از قضا مشخص شد شوهرم چندین بار ازش خواستگاری کرده
و اصلا از من خوشش نیومده
بهم گفت چون دلم برات سوخت که ضربه بخوری گرفتمتوگرنه ازتمتنفر بودم 😭😭😭😭😭💔
و رو دوستم بشدت غیرتی میشد ولی اگه من و همین الانم با یه پسر ببینه زیاد پیگیر نمیشه
حالم خوب نیست💔😭
همش ب خودکشی فکر میکنم هیچکسو ندارم
بچه هم ندارم
باکره هم هستم هنوز نزاشتم شوهرم کاری کنه فعلا
😭😭😭😭😭😭دارم میلرزم کمکم کنید دارم نابود میشم ۲۳ سالمه
تراپیست نمیتونم برم بخاطر خدا یه چیزی بگید چیکار کنم
شوهرم همین الانشم که میدونه دوستم چندین دوست پسرداره حال خرابی دوستمو میکشه سر اون عصبی میشه
دارم دق میکنم یا فاطمه زهرا ب دادم برس