من مامانم فوت کرده داداشم مدرسه میره امروز دیدار بااولیا داشت
قبلشم من ده روزی بود خونه بابام نرفته بودم اونم چون شوهرم نذاشته بود میگفت نرید
امروز بخاطر جلسه من ماشین شوهرم برداشتم رفتم پیام دادم که من اومدم خونه بابام چندساعت دیگه برمیگردم گفت باشه
بعد اینکه اومد خونه من گفتم با ماشینت رفتم شروع کرد دادو بیداد که من حمال خانواده توام چرا باید با ماشین بری کار اونارو راه بندازی بیای و از این حرفا
خلاصه فش دادیم دعوا کردیم منم اومدم تو اتاق خابیدم تنها
میخام جدا بشم ازش چون چشم دیدن خانوادم نداره به شدت حسودی میکنه بهشون موندم چیکارش کنم