شوهرم بدتر بود فکر کن ماه عسل رفتیم مشهد مادر و خواهرش زودتر از من آماده سفر شدن الان میگم خاک بر سرم چرا سفر رفتم باید همون موقع می گفتم من نمیرم شماها گم شید برید ماه عسل به جای من
دیدم شوهرم تا پارک سر کوچه هم میره ننه باباش هم می بره دیگه گفتم یا دو تایی یا اونا رو ببر فکر کن من ۱۰ سال مسافرت نرفتم و سر حرفم بودم تا اینکه شوهرم دید من سر حرفم هستم دیگه تنهایی رفتیم مسافرت