همسر من کارمنده و میره ماموریت شهرهای مختلف و با همکاراش نهار و شام رو میرن رستوران ب حساب اداره
با ی همکاری میرن ماموریت
میگه اول مسیر من یکم خوراکی و تنقلات خریدم باهم خوردیم تموم شد بعد میگه این رفت سوپر مارکت برا خودش سیگار گرفت و آب معدنی کوچیک(مسیر هم دور بود مثلا ده ساعت راه رو با ماشین میره)میگه ب من خیلی برخورد ک حتی نکرده بود ی آب معدنی بزرگ بخره باهم بخوریم
حالا ی چندتا ماجرای دیگه پیش اومد ک من گفتم آره حق داشتی این رفتار و نشون بدی مثلا گفت ازم میخواست ژیلت استفاده شدمو بدم بهش ندادم
یا میگه شبا میرفتم بیرون از قصد بهش میگفتم داره میرم آبمیوه بخورم یا میگه جلو یکی از همکارا برگشت گفت این آقا(ینی همسرم)خیلی هیز هستشو اینا ک میگه در کمال آرامش جوابشو دادم (همسرم هر خصوصیت بدی ک داشته باشه ابدا آدم هیزی نیست)
حالا اینا میرن رستوران همکارش زرشک پلو سفارش میده همسرم جوجه ک میگه جوجه اش هم بزرگ بود و همممم بشدت خوشرنگ
حالا نشستن رو ب روی هم میگه بهم میگفت خوشمزه اس اره؟؟گفته اره خیلیییی همکارشم برگشته گفته اره از رنگ روش معلومه همسرم ی تیکه هم نداده
اصلا موندم بمیرم هم نمیتونم همچین رفتاری کنم اگرم خدای نکرده بکنم آنقدر عذاب وجدان میگیرم تا دق کنم
مردا خیلی عجیبن
پ.ن :نگو خب ک چی همین؟اره همین فقط خواستم تعریف کنم