غذای اون زرشک پلو بوده ک همسرم زیاد دوست نداره
بعد فک کن این ی جوجه کباب خوشرنگ و لعاب سفرش داده هی اونم میپرسیده خوشمزه اس؟اینم میگفتم خیلییییی
کارش ک بد بوده اون آقا همسر منم پول داشته دیگه میرفتم خودش برا خودش میخریده دیگه برا همکارش نمیخریده ولی قسمت جوجه کبابو ابدا نمیتونم هضم کنم
برا خودم ک نه ولی ببین نسبت ب خودم ی کارایی کرده بگم شاخ درمیاری راستش این حرکات و میبینم تعجب نمیکنم این حرکات از این آدم بر میاد چون فاجعه بارترشو سر خودم میآورد باورم نمیشد ی آدم چطور میتونه همچین رفتاری کنه با شریک زندگیش
بهش میگم مدیون شدی چرا ندادی نمیگی طرف مریض میشه(گاهی کسی بوی غذایی بهش بخوره از اون غذا نخوره واقعا مریض میشه)حالا ی تیکه جوجه کباب چیه
این آدم هم کاملا معلومه نرمال نیست حالا خوراکی نخرید اوکی ژیلتتو ندادی اوکی میرفتی تنهایی آبمیوه میخوردی و بهش میگفتی اوووکی ولی ی تیکه مرغ چی بود ک تازه اونم می‌گفت اره از رنگ و روش معلومه خوشمزه اس وای من بودم سریع میدادم بدی هم کرده خوب جواب بدیشو دادم تمام
نه طرف شوهرمم بخدا ولی وقتی گفت از رنگ و روی جوجه کباب تعریف کرده منم ندادم ی لحظه قلبم مچاله شد بخدا می‌گفت کتکش زدم رفتم پیش همکار دیگه خرابش کردم یا دیگه باهاش حرف نزدم میگفتم حق داری ولی اینکه ی آدم بشینه جلوت از غذات تعریف کنه و مشخصه چشمش بهش مونده و تو ی تیکه ندی برام عذاب اوره
اون آدم هم کاملا معلومه روان درستی نداره همسرم میگه با اینکه ماهی راحت پنجاه درآمده و تو شهر کوچیکی ک ما زندگی میکنیم پنجاه تومن خیلیهههههه ارزون ترین سیگار. و میکشید
سالهای اول زندگی خیلی بهم بدی کرد خیلی بعد شرایط زندگیمون یکم خوب شد اینم آدم شد اگه شرایط بد بشه از اون هم بدتر میشه قشنگ قلبم تیکه تیکه میشد از رفتاراش بعدش دیگه راستش عادت کردم
ناراحت میشم غصه میخورم قلبم مچاله میشه ولی دیگه تعجب نمیکنم
مثلا پارسال ی دعوای جدی کردیم ک چرا جهیزیه ی جاریم آنقدر زیاده جهزیه ی ده سال پیش من کم؟واقعا بهم میریزم ولی دیگه عادت کردم ک قلب مهربونی نداره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
