نه عزیزم
اون دلش میخواد خواهرش و مادرش اینحا بمونن
اون خونه هم بردار شوهرام و شوهرم با همدیگه گفتن بیایین خونه اجاره کنیم براش که بامادر برن اونجا
ولی هردوتاش اومدن خونه ی ما
دیگه شوهرم دلش نمیخاد از اینجا برن
میگه پناه آورده به خونه ی خودمون
چرا نرفته خونه ی اونا!!.
خب من اینجا سرویس میدم به ننش دیدن راحته اومدن
عزیزم همه چیز دست خودته.شما زیادی محبت کردی اونا هم متوجه شدن.الان هم باید کم کم به روشون بیاری که شوهرت باهات بد نشه.مثلا زیاد گرم نگیر به خودت اهمیت بده اگه خوابت میاد بدون توجه برو بخواب یا غذا درست نکن.بعضی جاها تحویلشون نگیر یا تعارف نکن یا اخم کن خودشون متوجه میشن.بعدشم با شوهرت صبحت کن بگو تا یا تایمی عیب نداره باشن ولی دیگه کم کم وقتشه برن چون دیگه تنها نیستن مادرتون. باید روی حرفت محکم باشی بدون توهین کار خودتو بکن شوهرت که خبر نداره تو خونه چی میگذره باید خودت رو خودت کار کنی.زیادی رو دادی متاسفانه الانم تا شما کاری نکنی یازم هستن
به خواهرشوهرت بگو فلانی جون هروقت خواستین با مادربرین خونه ات این ربذومربا رابرای شما کنار گذاشتم ببرین با خودتون
اگر چیز دیگه هم لازمه بگین بگم فلانی براتون تهیه کنه تا وقتی میرین اولش ، اذیت نشین
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
