من یه عزیزی از دست دادم حالت روحیم خیلی بد بچه ی کوچیک دارم حتی توان غذا درست کردن ندارم واقعا هر لحظه نمیتونم پذیرای مهمان باشم خانواده ی شوهرم ناهار یا شام میمونن مثلا به من سر بزنن وهمدردی کنن بیشتر باعث اذیتم شدم امروز صبح خواب بودم آیفونم خاموش بود قرص خواب میخورم شبها دیدم ساعت ۱۱ صدای کوبیدن محکم به در نیاد با تپش قلب پریدم تو حیاط دیدم مادر شوهرمه داره میکوبه تو در اینقدر عصبی شدم اخه کسی آیفونش خاموش باید بکوبین تو در حیاط میگه چرا گوشیت وجواب نمردی خو جواب نمیدم نیا