آره منم مامانش مدام زنگ میزنه ناهارچی خوردی شام چی خوردی یه مدتم هرروز ظهرمیدیدم به همسرم پیام داده عزیزم ناهار قیمه درست کردیم سهمتو نگه داشتیم بیابخور
منم چیزی نگفتم
فرداش دیدم پیام داده عزیزم ناهارقرمه درست کردیم سهمتونگه داشتیم
یه هفته همین بود منم چیزی نمیگفتم
آخرسربرگشتم به شوهرم گفتم من بوق نیستم توی خونه ناهاردرست کنم منتظرتوبمونم سهمتونگه میدارن بگو منم برم خونه ی مامانم
دیگه خودشونو جمع کردن