روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
هر چقدر دوست داشتی لایک کن نظری داشتید با رعایت احترام و «منطق»خوشحال میشم ریپلای کنید.لطفا نقد یک رفتار غلط اجتماعی رو با دخالت کردن توی زندگی دیگران اشتباه نگیرین و رفتار های غلط خودتون رو با این شعار که زندگی هرکس به خودش مربوطه توجیه نکنید🙏. غلط املایی ببینم تذکر نمیدم چون بعضیا خوششون نمیآد دیگه خداوکیلی سپاسگزار رو با ذ ننویسید:/ مراقب حرفهاتون باشید چون شما نمیدونید قراره چند بار تو ذهن طرف مقابل تکرار بشه...💔. سگ اخلاق و مودی بودن افتخار نیست پس مثل آدم رفتار کنین😊 موافق معادلسازی واژه های غیر ایرانی🇮🇷#فارسی_صحبت_کنیم. مخالف جدی تبعیض نژادی و توهین به قومیت ها
کاملا خجالتی بودیم.. حدود 12 سال پیش با شوهرم..باز من بهتر بودم.. والا با ماشین اومد دنبالم..یادمه ی دسته گل بزرگ آفتاب گردون آورده بود چون دوست داشتم.. تو ماشین بودیم.. قهوه گرفتیم.. ناهار رو من گفتم نمیخواد.. کلا خیلی ساکت و معذب بودیم 🥲😂