2777
2789
عنوان

خانمی که شاغله وظیفه ای برای تمیز کردن خونه نداره

| مشاهده متن کامل بحث + 4687 بازدید | 266 پست

من شاغلم همسرم توی خونه ببشتر از من کار میکنه.

کمکی هم دارم.

ولی شما جرف اون اقارو در اون تاپیک  اصلا نفهیمدی..

چه جوری ایتجوری نتیجه گیری کردی؟

یک زنی ک حتی دوش نگیره 

وضهعیت خیلی خراب‌تر ک کار خونه است


💕

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

زنی که خودش و شوهرش باهم شاغلن باید هردو باهم انجام بدن

نه اینکه کلا انجام ندن


کاربر قدیمی هستم بخواطر به آدم عقده ای تعلیق شدم کورد زبانم و به زبانم افتخار میکنم❤️نظر مخالف داری با احترام ریپ بزن اگه عقده ای هستی ریپ نزن ممنون میشم 

والا به خدا 😂😂 منم برادر همسرم مخصوصا از وقتی بچه دار شدن خیلییییی کار میکنه .... برادر خودمم همین ...

طفلک پدرم دو شیفت کار میکردن، با خستگی می‌اومدن خونه با ما بازی میکردن به خدا. یادمه شبا مامانم که خسته بود، بابا ظرف میشستن. اونم اون زمان که مردها درکشون کمتر بود.

گل بهاری، بت تتاری، نبیذ داری، چرا نیاری؟
اخه می دونی الان تاپیک پر بازدید ببین طرف می گه زنم شاغله واایی خونه رو تمیز نمی کنه خب تو اون هردو ...

بابا اون زنش به حموم نمیره درست حسابی 

شما اونو حساب نکن جزو زنا😂😂

کاربر قدیمی هستم بخواطر به آدم عقده ای تعلیق شدم کورد زبانم و به زبانم افتخار میکنم❤️نظر مخالف داری با احترام ریپ بزن اگه عقده ای هستی ریپ نزن ممنون میشم 

من نخوندمشیه وبلاگ بود بیشتر از ده سال پیش.... اون خانم عاشق این شخصیت بود و خب زندگی جالبی نداشتبرا ...

ببین خب من خیلی سالها پیش خوندم انا یه زن متاهل بود که عاشق یه مرد دیگه میشه در انتها هم خودکشی میکنه عشق انا به اون اقا مثل علاقه من به یه ادم دیگه بود البته قبل از تاهل و باعث افسرده گی شده بود که از پنج سال پیش تا همین شیش ماه پیش ادامه داشتم و خب  یه روزی یکی از دوستام گفت چقدر شبیه همین و...

فقط 30 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

به او سلام نکردم، نه از بی‌مهری، که از دانستن. دانستن اینکه بعضی پیوندها، حتی اگر با لبخند آغاز شوند، پایانی جز درد ندارند. و ای کاش هیچ وقت نمی‌دانستم که تو آغاز دردی و آغاز پایان تمام من؛ پایان آرزوهای هزار رنگ دخترانه‌ام، پایان تمام زنانگی‌های رخنه کرده در وجودم. و من می‌دانستم که با آغاز تو، پایان خود را آغاز می‌کنم. و من رهایی از بند آغوشت را برگزیدم، که باز هم پایانی جز به آغوش کشیدن خاکستر آرزوهایم نداشت. و امروز در امتداد درد رها کردنت، به خود می‌پیچم. و این کم‌ترین بهایی است که تلاقی نگاه‌هایمان بهم داشت. و من ناگزیرم که بپذیرم، تو برای من در عظمت یک رویا باقی خواهی ماند. این درد آمیخته به عشق و حسرت، آخرین مرثیه‌ای بود که تو برای من باقی گذاشتی. و ما از آغاز وارثان درد بودیم و سال‌هاست که محکومیم به تحمل... تو زیباترین حزن من بودی. عزیزترین زخمم بودی.و اینکه با افعال گذشته از تو یاد می‌کنم، غم‌انگیزترین شکل انقراض است که برگزیده‌ام. یاد تو هنوز در قلبم زنده است، اما سایه‌ات بر زندگی‌ام سنگینی می‌کند. هر لحظه‌ای که بدون تو می‌گذرد، حسرتی عمیق در دل من می‌افزاید. تو به من آموختی که چگونه عاشق باشم و چگونه درد را احساس کنم. در یاد تو، لبخندها و اشک‌هایم گره خورده‌اند و هر خاطره‌ای از تو را به عنوان یک نشانه از عشق و فقدان می‌نگرم.و بزرگ‌ترین آموخته‌ام در این مبارزه نابرابر این بود که غم، بهایی است که برای عشق می‌پردازیم. و دردناک‌ترین قسمت آن این بود که هیچ وقت ندانستی دلم با ماندن بود؛ راه، اما راهِ رفتن... و تو نمیدانی چه رنجی‌ست، کشاندنِ تنِ خسته‌ای که خواهانِ ماندن بود.   7/7/1404   هر کدام از ما چیزی را از دست می‌دهیم که برایمان عزیز است فرصت های از دست رفته، احساساتی که هرگز نمی‌توانیم برشان گردانیماین بخشی از آن چیزی‌ست که به آن می‌گویند : زنده بودن…برای هر کسی یک اسم در زندگی‌اش است که تا ابد هر جایی بشنود ناحودآگاه برمیگردد به همان سمت ، یا از روی ذوق یا از روی حسرت و یا از روی نفرت...

دیگه این بستگی به خود شما داره که تمیزی رو تو کارکردن ببینید😊 یا دادن آرامش و روح به خونه و زندگیهم ...

الان حس کردید من سعی در تغییر نظرتون کردم ؟! خیر ... صرفا خواستم بدونین زندگی فقط قابی که شما دیدی نیست .....

و ما به تمیزی و نبودن گرد و خاک و کثیفی هم میگیم آرامش و روح به خونه دادن ......  موفق باشی با چسبیدن به عقاید قدیمی تون و هیچ انعطافی نداشتن 

"هر کسی را ملاقات می‌کنی درگیر نبردی است که تو هیچ چیز درباره آن نمی‌دانی. همیشه مهربان باش." بعد از دیدن خیلی دعوا و پرخاش‌ها در سایت، عمیقا به این نتیجه رسیدم که خیلی‌ها در این دسته جا می‌گیرند 😊

من شاغلم همسرم توی خونه ببشتر از من کار میکنه.کمکی هم دارم.ولی شما جرف اون اقارو در اون تاپیک اصلا ...

بله احتمالا خانم ایشون افسردگی دارن. یه جور عجیبی نامرتب بودن طبق توصیف همسرشون.

گل بهاری، بت تتاری، نبیذ داری، چرا نیاری؟
ببین خب من خیلی سالها پیش خوندم انا یه زن متاهل بود که عاشق یه مرد دیگه میشه در انتها هم خودکشی میکن ...


چه جالب مرسی 👍❤️ خوشحالم الان بهتری

"هر کسی را ملاقات می‌کنی درگیر نبردی است که تو هیچ چیز درباره آن نمی‌دانی. همیشه مهربان باش." بعد از دیدن خیلی دعوا و پرخاش‌ها در سایت، عمیقا به این نتیجه رسیدم که خیلی‌ها در این دسته جا می‌گیرند 😊

اون اقا گفت ک من از اون مرداییم ک دوست دارم ب خانومم کمک کنم تو کارهای خونه ،مثل پدرم دوست نداشتم باشم ک دست ب چیزی نمیزنه

اما از اینکه همیشه کار ها رو دوش خودشه ناراحت بودن 

من بهشون حق میدم

بجای جنگ ودعوا راه انداختن بهتر بود راهکار میدادین

چیزایی مثل تقسیم وظایف یا تقسیم روز برای کار های خونه

یا بهتر از همه آوردن ینفر برای تمیزکاری با استفاده از حقوق هر دو


منطقی و بی طرفش میشه این

🌻💚 ߊ‌ܭَܝ‌ ߊ‌ܢܚࡅ߳ߊ‌ܝ‌ࡅ߳ܝ‌ ࡅ߳ߊ‌ܝ݆ߺࡅ࡙ܭ ࡅ߭ࡅ࡙ܢܚࡅ߳ࡅ࡙ܥ‌‌ ࡐ‌ ܢܚࡐ‌ߊ‌ܠܙ ܟܿߊ‌ࡎܨ ࡅ߭ܥ‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌ و از دعواکردن لذت میبرید رࡅ࡙ܝ݆ߺܠߊ‌ܨ ࡅ߭ܭࡅ߭ࡅ࡙ܥ‌‌ لطفاً🌻ܟܿܥ‌‌ߊ‌ܨ ܩܣܝ‌ܢ̣ࡐ‌ࡅ߭ܩܢ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧࡅ߳ܩܢ ࡐ‌ܢ̣ܝ‌ߊ‌ܨ ܣܩܘ ܥ݆ࡅ࡙ܝ̇‌ ܢܚ݅ܭܝ‌ࡅ߳ߺߺܙ🌱💚

چه جالب مرسی 👍❤️ خوشحالم الان بهتری

مرسی عزیزم❤️

فقط 30 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

به او سلام نکردم، نه از بی‌مهری، که از دانستن. دانستن اینکه بعضی پیوندها، حتی اگر با لبخند آغاز شوند، پایانی جز درد ندارند. و ای کاش هیچ وقت نمی‌دانستم که تو آغاز دردی و آغاز پایان تمام من؛ پایان آرزوهای هزار رنگ دخترانه‌ام، پایان تمام زنانگی‌های رخنه کرده در وجودم. و من می‌دانستم که با آغاز تو، پایان خود را آغاز می‌کنم. و من رهایی از بند آغوشت را برگزیدم، که باز هم پایانی جز به آغوش کشیدن خاکستر آرزوهایم نداشت. و امروز در امتداد درد رها کردنت، به خود می‌پیچم. و این کم‌ترین بهایی است که تلاقی نگاه‌هایمان بهم داشت. و من ناگزیرم که بپذیرم، تو برای من در عظمت یک رویا باقی خواهی ماند. این درد آمیخته به عشق و حسرت، آخرین مرثیه‌ای بود که تو برای من باقی گذاشتی. و ما از آغاز وارثان درد بودیم و سال‌هاست که محکومیم به تحمل... تو زیباترین حزن من بودی. عزیزترین زخمم بودی.و اینکه با افعال گذشته از تو یاد می‌کنم، غم‌انگیزترین شکل انقراض است که برگزیده‌ام. یاد تو هنوز در قلبم زنده است، اما سایه‌ات بر زندگی‌ام سنگینی می‌کند. هر لحظه‌ای که بدون تو می‌گذرد، حسرتی عمیق در دل من می‌افزاید. تو به من آموختی که چگونه عاشق باشم و چگونه درد را احساس کنم. در یاد تو، لبخندها و اشک‌هایم گره خورده‌اند و هر خاطره‌ای از تو را به عنوان یک نشانه از عشق و فقدان می‌نگرم.و بزرگ‌ترین آموخته‌ام در این مبارزه نابرابر این بود که غم، بهایی است که برای عشق می‌پردازیم. و دردناک‌ترین قسمت آن این بود که هیچ وقت ندانستی دلم با ماندن بود؛ راه، اما راهِ رفتن... و تو نمیدانی چه رنجی‌ست، کشاندنِ تنِ خسته‌ای که خواهانِ ماندن بود.   7/7/1404   هر کدام از ما چیزی را از دست می‌دهیم که برایمان عزیز است فرصت های از دست رفته، احساساتی که هرگز نمی‌توانیم برشان گردانیماین بخشی از آن چیزی‌ست که به آن می‌گویند : زنده بودن…برای هر کسی یک اسم در زندگی‌اش است که تا ابد هر جایی بشنود ناحودآگاه برمیگردد به همان سمت ، یا از روی ذوق یا از روی حسرت و یا از روی نفرت...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز