تصور کنیدیه دختر مجردی هستید
که با کلی وام و پس انداز یه پولی جمع کردید تا گوشی مورد علاقهتون رو بخرید..
لباس عید نخریدید..
کافه نرفتین..
کلی صرفه جویی و پس انداز و طلا خریدن، تا پول جمع بشه و ارزشش رو هم از دست نده..
خواهر متاهلتون متوجه میشه که شما قصد دارین اون پولی که جمع کردید(حدود صد میلیون مثلا) برید و گوشی بخرید..
بهتون میگه که نه، برو بجاش مبل و تلویزیون بخر..
چون قدیمی شدن و مبلها هم دیگه آخرای عمرشه و...
(شما پدرتون رو از دست دادین و با مادرتون زندگی میکنین)
شما هم میگین پول خودتونه و بابتش زحمت کشیدید و بله، درسته که مبل و تلویزیونم تو اولویت هست، اما برای اون در آینده برنامه دیگهای دارین...
و خواهرتون با یه لحن مسخره طور یه خاطره تعریف میکنه از کسی که چادرش پاره و کهنه بوده و رفته دنبال گوشی دست دوم، همون برندی که شما الان قصد خریدش رو دارین..
شما هم نه سر و وضع لباستون خرابه، نه هیچی..
دستتون به دهن تون میرسه...
فقط نیاز به تعویض مبل و تلویزیون دارین، همین...
چون حس میکنم طولانی میشه ادامه رو در کامنت اول کامل مینویسم، شما نظر بدید