باهمسر سابقم که زندگی میکردم یه شب با هم سرکارش بودیم پرده فروشی داشت چون نصابش مسافرت بود خودش رف برا نصب منم با خودش برد خونه مشتری
خلاصه آخر شب کلید خونه رو خونه مشتری جاگزاشتیم
اینو وسط راه تو مسیر خونه متوجه شدیم شرایط جوری بود که نمیشد برگشت کلیدو گرف
همسر سابق زنگ زد ب خاهرزادش ک اگه بیدارن بریم خونه اونا بخابیم
همسر خواهرزادشم همسن من بود ولی اونا تازه ازدواج کرده بودن
هستین؟
میگی سابق دیگه فدای سرت فراموش کن و خودت رو اذیت نکن خواهر گلم
خب
آره
لایک لطفا
خلاصه اونشب مارفتیم اونجا شب نشینی و اینا ی ساعت بعدشم برامون تو اتاق مهمان جا انداخت بخابیم
من و همسرم بحث داشتیم من اونشب مریض بودم هر چقدر ناله میکردم همسرم عن خیالش نبود و تو خواب و بیداری هم حتی فحشم میداد
خلاصه من شاید کلن یک ساعت خوابم برد
بفرمائید
لایکم کنین
صبح که بیدارشدم باز حالم بد بود ولی کلن این مدلی بودم که نمیزاشتم کسی اختلافمو بفهمه سرحال رفتم سرسفره
یهو پریود شدم پریود بدی ک فقط اونایی ک مریضیو داشته باشن میدونن
خب
چرا هنوز تو فکر خودشو خاطراتش هستی دفتره بسته شده رو باز نکن ...
خلاصه با امون وضعیت قهر و اشتی به همسرم گفتم برام لباس بیاره از ماشین چون میخواستیم بریم مسافزرت چمدون پشت ماشین بود
من رفتم سرویس و کلن حواسم بود خونه ی تازه عروس کثیف نشه و خودمو جم و جور کردم
بعد ک از خونشون درومدیم این زن همه جا رو پر کرد که من خونشو سرویسشو کثیف کاری کردم یعنی احتمالش شاید یک درصد باشههههه همونم مطمعنم نیس ک خونه ش کثیف شده باشه
تا ۲_۳ ماه هر جا میرف میگف من خونشو کثیف کردم
