ما زیاد با خانواده مادریمون رفت و امد نداریم بابام ب شدت منعمون کرده فقط اجازه داریم با همین خالم درارتباط باشیم اوایل ک مادرم فوت کرده بود خیلی ب ما رسید تقریبآ هرروز پیشمون بود تااینکه یهو دقیقآ سرسالگرد مامانم رفت دیگه خیلی کمتر اومد حتی با خواهر بزرگم دیگه رفت و امدشو قطع کرد عروسیم ب زور اومد اما باز سرزایمانم اومد چند روز پیشم موند خلاصه ک کمرنگ شد ماهم گفتیم شاید دوست نداره ارتباط داشته باشه ماهم سعی کردیم طرفش نریم ولی هر از چندگاهی زنگ میزنه میگه چرا حالمو نمیپرسید این سری گفت اومدم ایرانم میام پیشتون گفتم اگه نتونستی ما میایم خونت بد ز زدم بریم پیشش گفت نیستم بیلید فلان رستوران شوهر منم خوشش نمیاد بدون خودش برم کافه و رستوران نرفتم امروز بهش پیام دادم کجایی رفتی خارج باز گفت اره خواهرم برام گوبای پارتی گرفت و خیلی خوش گذشت و لحن بدی باهام حرف زد