2777
2789

همسرمن قبل این ک بیاد خواستگاری من می خواست بره ی جا دیگ ولی خب منو همون موقع ها دید و اومد خواستگاری من دخترو ندیدم شوهرم گفت دختری خوبی بود صحبت ده سال پیشه اون دختر خانوم سه سال از من بزرگتره و هنوزم مجرد هس بعد من خانوادشو میشناسم یکم خل میزنن ی برادر داره چن تخته ش کمه ولی من نمیدونم دختره چطوره چون ندیدم مامانشم یکم ساده س خلاصه موضوع اینه ک چن سال پیش مادرشوهرم گفت مامان دخترخانوم دیدم بم گفت نفرینت کردم ک چرا خواستگاری دختر من نیومدی و تو این چن سال بیشتر از ده بار گفته مامانش چی گفت خواهرشو دیدم چی گفت جلوی من و همسرم منم بدم میومد ک هی جلو من میگفت ولی چیزی نگفتم امشبم خواهر شوهرام با برادرشوهرم ک مجرده و مادرشوهرم خونمون بودن بحث سر ازدواج نکردن برادرشوهرم بود یهو مادرشوهرم بدون مقدمه گفت برادر دختره دیدم بم گفت چرا خواهر منو نگرفتین مامانم همش نفرین میکنه شوهرمم خندید مادرشوهرمم هی ادامه میداد و هی میگفت منم گفتم خب خیلی ناراحته الان بیان شوهرمو ببرن خلاصه بازم گفتو از دختره صحبت کرد ک آره خیلی خوبه بگیریمش برا این پسرم شوهرمم گفت ن زن داداش نمیشه اون خیلی حساسه در حالی ک برادرشوهرم خیلی خوبه وکار ماشین خونه اخلاقه همه چیزش خوبه حتی رفتارش از همسرمم بهتره اونا ک رفتن من باهمسرم بحثم شد ک این حرفا چیه مادرت میگ حالا ی دیوونه ی چیزی میگ

حوصلم نشد بخونم تنبل خودتی

به امضام نگاه نکن میگم نگا نکن میخوابونم دهنتا میگم برو امضا بعدی برو دیگه اهههه عجب آدمی هستیا بروو حالا چرا بین این همه امضا به امضای من زل زدی کلک😎😂

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

بگو اگر اونا میخاستی چرا اومدی منزل ما دختر گرفتین 

پس اون دختر رو ول کنید چون من عروستونم و دلیلی نمی بینم از ایشون چیزی بدونیم 

دختری خوبی بود تا این موقع مجرد نمی موند 

اگرم خیلی دوسش داری و نگرانی برا اون پسرت بگیرش 

من اگه جات بودم می‌خندیدم فقط چون اونا نقطه ضعف تورو پیدا کردن ولی با شوهرم حتما برخورد جدی داشتم نه ...

این الان میگ چ ربطی ب تو داشت تو چرا ناراحت شدی مگ چی گفته

این الان میگ چ ربطی ب تو داشت تو چرا ناراحت شدی مگ چی گفته

الان جامو جدا کردم ازش  چون میگم مامانت هزار بار اینو گفته این یکیشونه چن نفر دیگ هم گفته ک آره دوس داشتن پیرم بره خواستگاری منم گفتم مگ تو پادشاه چیزی هستی خب من میرم توهم برو پیش دختره ک مامانش مامانتو نفرین نکنه

من مجردم ولی یه سوال همیشه تو ذهنمه دوس دارم از همه متاهل ها بپرسم

چرا وقتی مادرشوهر یا پدرشوهر کار اشتباهی میکنه با شوهرتون دعوا میکنید؟ چرا با خود شخص همون لحظه بحث نمیکنید؟؟

مگه مغز شوهراتون وصل به مغز مادر پدرشه که برای رفتار اونا باید جواب پس بده؟؟

ممنون میشم جواب بدین جدی واسم سوال بوده همیشه

خب شوهرت چه ربطی دارهبزارید بگیرن برا اون یکی پسرشون

خب همین میگم چرا همش میگی قبول نمیکنه حالا دختره ن خانواده درست حسابی داره درس طلبگی خونده شاغلم نیس برادرشوهرم ۲۷ سالشه خیلی آقا و متینه مغازه داره ماشین داره خیلیم دست دلبازه 

حق باخودته ولی بیخیال باش نقطه ضعف نشون نده بدتر میشع برات

خب عزیزم فقط این ی بار نبود باورت میشه من باردار بودم اومده گفته پسرم میخواست برادر زاده م بگیره من نذاشتم باهم بودن در حالی ک من ماجرا میدونم همسرم دختر داییش برده در خونه دوستش کتاب بگیره این فک کرده باهمن دعواشون کرد ب برادر زاده ش گفت ج ن ده درحالی دختر دایی همسرم خیلی دختر خوبیه و الانم با من دوسن و مطمئنم هیچی بین اون و همسرم هیچوقت نبوده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز