۱۶ سالگی دو هفته ازدواج کردم چون اجباری بود زود جدا شدم
بعد با خودم گفتم سنم کمه میرم دانشگاه سرکار و ازدواج خوبی میکنم
خانوادم ن گذاشتن برم سرکار ن دانشگاه
همشم خونه حبس
تازه خواستگار هم داشتم خوب خوب
خواهرام کرم میریختن و دخالت ، منم همه رو رد میکردم فقط چن مورد خیلی خوشم اومد گفتم ریسک کنم ک همشون بهم زدن
الان یجوریم، مثلا ۲۴ سالت باشه و هیچی نباشی
هر چقدر سر صدا کردم اخرش هیچ، سر همینک باید مهارت یاد بگیرم برای سطح اجتماعی
من خواستگارا خوبی داشتم همه موقعیت اجتماعی بالا
ولی من کلا زده شدم بس ک خانوادم دو بهم زنی کردن
بعد الان بعضیا میفهمن موقعیت خوبی خواستگارم بوده با طعنه میگن ادم میره با هم لول خودش
مگ من نخواستم؟ من کل سال ها رو دعوا کردم... چکار کنم بخاطر جاهلیت خانوادم بی ارزش شدم