2777
2789
عنوان

بخونی خوشت میاد

93 بازدید | 5 پست

روزی فقیری نالان و غمگین از خرابه‌ای رد می‌شد و کیسه‌ای را که کمی گندم در آن بود، بر دوش خود می‌کشید تا به کودکانش برساند و نانی از آن درست کنند و شب را سیر بخوابند.


در راه با خود زمزمه‌کنان می‌گفت:

خدایا این گره را از زندگی من باز کن.


همچنان که این دعا را زیر لب می‌گذارند، ناگهان گرهٔ کیسه‌اش باز شد و تمام گندم‌هایش روی زمین و درون سنگ و سوراخ‌های خرابه ریخت.


عصبانی شد و به خدا گفت:

خدایا من گفتم گرهٔ زندگی‌ام را باز کن، نه گرهٔ کیسه‌ام را.


با عصبانیت تمام مشغول جمع کردن گندم از لای سنگ‌ها شد که ناگهان چشمش به کیسه‌ای پر از طلا افتاد.


همان‌جا بر زمین افتاد و به درگاه خدا سجده کرد و از خدا به‌خاطر قضاوت عجولانه‌اش معذرت خواست.

مابرای اشتباهات دیگران قاضی هایی سخت گیر ،وبرای اشتباهات خود وکیل مدافعانی چشم پوش هستیم!

سلام عزیزان امروز روز اول چله حدیث کسا هست و گروه داریم برای شرکت در گروهمون و شروع چله حدیث کسا ب صورت دست جمعی و انشاا.. حاجتروایی ب گروهمون در ایتا بپیوندید

درخواست بدید برای لینک 

حلال کنید اسی ب خاطر پستم در تاپیک شما

سلام عزیزان امروز روز اول چله حدیث کسا هست و گروه داریم برای شرکت در گروهمون و شروع چله حدیث کسا ب ص ...


حلال نکنم چه کنم 😄میخواستم قفلش کنم . برا ماهم دعا کنید🌹

مابرای اشتباهات دیگران قاضی هایی سخت گیر ،وبرای اشتباهات خود وکیل مدافعانی چشم پوش هستیم!

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز