حتی اگر خونواده سختگیری داشتین حتی از کمبود محبت میمردین ازدواج تو سن کم نکنییییییین
18 سالگی ازدواج کردم 21 علیرغم میلم بچه آوردم میخواستم درس بخونم یا شاغل بشم ولی شوهرم گفت داری دم درمیاری باید بچه بیاریم ، اصلا آمادگی بچه نداشتم با شوهرمم نمیساختیم آنقدر جلو بچه دعوا کردیم بچم عصبی شد به شدت سرشو میکوبید زمین جیغ میزد دوسال قرص آرامبخش دادیم تا بالاخره سرشو نمیزنه اما همچنان عصبیه خودمم افسرده و داغون، تو این اوضاع بچه دوم باردار شدم قرص خوردم سقط کردم ، الان دوباره باردار شدم بخاطر بی احتیاطی شوهرم ، ترسیدم از سقط دوباره و قرص نگرفتم ، حالا 25 سالمه 4 ماهه باردارم به جنون رسیدم همش به خ.ودکشی فکر میکنم روزی صدبار خودمو لعنت میفرستم
خواهش میکنم موقع خواستگاری و آشنایی حتما حتما درمورد بچه از طرف مقابل بپرسین ، بخدا اگر میدونستم این بلا سرم میاد اصلا ازدواج نمیکردم، الان فقط آرزوی مرگ خودمو دارم
حتی تو فکرم میاد یه کاری کنم ک بچه بیوفته اما نمیتونم تو برزخم خدا برای گرگ بیابون نیاره حالمو :(