سره کوچمون عروسی بود تو حیاط گرفته بودن یه مرده هر کاری میکردم یه ذره لایه درو باز نمی‌کرد نگاه کنم منم رفتم دوسه مشت پونز خریدم خیلی وایسادم تا مرده یه جوری بشه اونجا واینسه تا دیدم نماندش رفتم همه رو انداختم کف حیاط منم فرار کردم🤣خدا منو ببخشه
یادعروسی های قدیم چ بشکن بشکنی بود حالا دعواهاش جدا ازاین
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
