2777
2789
عنوان

16 سالمه و خیلی فکر و خیال میکنم

152 بازدید | 14 پست

مثلا اینکه اگ ۱۸ سالم شد ی دانشگاه خوب در اومدم تو ی شهر دیگ میخوام چ گوهایی بخورم چ کارایی کنم بعد فکرم کنم بهش تا ۲ ۳ ساعت فقط خیال بافی میکنم دیگ نمیتونم درس بخونم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

وای این منم🤣🤕

 ‏هیچ علاقه‌ای به آدم خوب بودن ندارم ، ناراحتم کنی ناراحتت میکنم.                                                                     https://daigo.ir/secret/21646061130🦄                                🙃 لینک چت🙃

چقدر من ببین خیلی منی اصن
من حتی تو خیال پردازیام تمام راهروهای دانشکده دندون بهشتی رو حفظم انگار که دانشجو اونجام و هرروز بین کلاسا رفت و امد دارم

کاربر اقا هستم . کاربری حنیفیون (کنکوریا میتونن از تاپیکای اون کاربریم استفاده کنن درباره کتاب ها و کلاس های کنکوری توشون توضیح دادم)

فعلا درستو بخون تا ببینیم چی پیش میاد من دهم کع بودم فک نمیکردم یه روز بخوام دانشگاه اطراف شهرم حاضر بشم برم برا رشته ای که علاقه دارم بهش  فک نمیکردم رتبه ام اینقد خوب باشه فک نمیکردم خیلی اتفاقا برام بیافته پس فکر اون روزا رو نکن

هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد، منم مثل تو بودم 

اگه الان نخونی آینده ای از مسیر کنکور نداری پس دانشگاه هم نمیری که خیالبافی کنی واسش 

اینا رو بذار تا بستون بعد کنکورت

واسم دعا کنید... ی کنکوری که مادر و پدرش چشم انتظار دکتر شدنش هستن🥲 یعنی اون روز میاد؟! ان شالله که میاد

چقدر من ببین خیلی منی اصنمن حتی تو خیال پردازیام تمام راهروهای دانشکده دندون بهشتی رو حفظم انگار که ...

ولی خب برای کنترلش خیلی راها هست تا چند ماه پیش نمیتونستم کنترلش کنم ولی الان نه 

شما در اول باید به چیزایی که شمارو به اون دانشگاه وصل میکنه دور بشید مثلا برا من یوتیوب بود و کلبپ های طبیبولوژی و دنسیت و دنتور و نفیسه شهرزا پیمولند
خب من اینارو قطع کردم پوستر های اتاقمو پاره کردم
رفتم پیش مشاور  و بهم گفت اول بیا یه نقشه از فضای ذهنیت بکش برا من خب همون بهشتی بود اومدم رو چندتا کاغذ A3 کشیدمش
بعد یه ساعت مشخص رو براش تعیین کردم در غیر اون ساعت یه کش گذاشتم رو دستم یه فلاسک ابم کنارم
وقتی میرفتم تو خیال پردازی کش و میکشیدم و یادم میوفتاد نباید خیال پردازی کنم فلاسکه هم ابش رو میریختم رو دست و صورتم
تو تایم های غیر مشخص که سرا غم میومد مینوشتمشون رو کاغذ و تو اون تایم مشخص بهشون فکر میکردم

کاربر اقا هستم . کاربری حنیفیون (کنکوریا میتونن از تاپیکای اون کاربریم استفاده کنن درباره کتاب ها و کلاس های کنکوری توشون توضیح دادم)

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792