مامانم 21ماه فوت شده .خواهربزرگم زنگ زد بیا بابا نگهدار منم بچه بزرگم فرستادم پیش مادر شوهرم .خودم بچه 20روزه رفتنم پیش بابام 5ماه.اخرم به دون تشکر گفتن برو.خونت.خواهر دوم مطلقه هست از تهران آمد زاهدان بابا رو نگه داره.چند روز یک بار که می رفتم بابا رو ببینم سر بچه هام داد می زد.بچه ها نبردم.کمتر می رفتم.یک روز سراغ دخترا گرفت بابام گفتم باباشون برده پارک.گفتم می خوام برن کیف بخریم.گفت فلان جا کیف خوب داره .شب شد برام پیامک کرده کیف نهری .وسایلت گم میشه .کیف به دردت نمی خوره نگی نگفتی به من .الآنم رفته به تمام خواهرام زنگ زده گفته ... من از خونه بابا برم خونه کرایه کنم زهرا گفته.خواهر بزرگم زنگ زد به من تو گفتی منم گفتم رو در رو کنید پیام دادم جواب نداد.همشون مسدود کردن .مسافرتاشون از من قایم می کنند.خریداشون مخفی می کنند.فقط برای کارشون نگه داری بابا منو صدا می زنن .دلم برای خودم می سوزه منو آدم حساب نمی کنن
منظور خواهرم که مطلقه هست این حرف ها رو زده
اصلا متوجه نشدم
دخترا من حسابدار بیمارستان.دو تا دختر دارم .شوهرم خوبه در حد خودش .خونه و ماشین هم داریم
تعریف کردن جریان کیف بنظرم بی ربط اومد یا من متوجه نمیشم چی نوشتی؟
خدا مادرتون رو رحمت کنه و سایه پدرتون همیشه بالا سرتون .
خیلی متوجه متن نشدم اما خدا خیرتون بده که هوای پدرتون رو دارید .
خدامادرتو رحمت کنه
خواهرم که پیش بابام بد منو رفته به خواهر و برادرانش گفته
رفته خواهرم به همه گفته زهرا گفته من از خونه بابا برم خونه کرایه کنم
من گفتم مستقل شو فقط
دخترا می خواستم کیف بخرم.رفتم دیدن بابام گفتم بابا.الان می خوام برم با شوهرم کیف بخریم.شب ده تا پیام داده کیف نخر وسایلت گم میشه.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
