اره دیگه بنده خدا بخاطر خودت میگه
با این وضعیتت 40 نفر مهمون خیلی زیاده
یکی دوتا ک نیستن
بازم برادر شوهر خوبی داری ک مراعاتت رو میکنه
مامان من بنده خدا باردار بود ماهای اخرشم بود
عموم با زنشو بچه هاش میرفت شهرستان یا مسافرت ، برگشتنی ب مامانم زنگ میزد برنج گوشتتو بار بزار ما داریم میایم خونتون
مامانم با شکم پر برای اونا آشپزی میکرد 5 نفر هم بودن
اگر هم غذا برنج و گوشت نبود کلی غر میزد و بابامو پر میکرد
چه آدم بی انصافی حالا عموت هیچی زن عموت باید بهتر درک میکرد شرایط مامانتو
نه واقعا خانواده‌ی همسرم اصلا اینجوری نیستن الان که ۷ و نیم ماهمه فقط یه بار خواهرشوهر واسه شام اومده که کلا خودش سر پا مونده یه بارم جاریم بعد از شام اومده که حتی اجازه نداده پذیرایی کنم من
حالا برعکس مامانم میومد خونمون واسه درست کردن تشک بچه و اینا انقدر به من میگفت اینو بیار اونو ببر و همش هم سر پا بودم واسه آماده کردن شام شبش از کمر درد خوابم نمیبرد
جشن سیسمونی دیگه چ سَمی هست
جشن جهاز دیدن از مد افتاد این یکی ن
شام جون راهشون دور
بعد هم مردها ازین چیزا سر درنمیارن
دعوتشون نکن
شاید اصلا نفهمن
نیکی جان معلمی که گفتی برای شیمی گرفتی کی بود؟ دقیقا چیکار کرد که درصدت بالا رفت درس رو بهتر یاد گرفتی یا راه حل تستی سوالا؟
تاپیک رو بسته بود نتونستم همونجا بپرسم
