تو سن کم ازدواج کردم ، عاشق شوهرم بودم ، خیلی توی زندگی بهم سخت گذشته، خیلی تحمل کردم با همه چی ساختم، ولی شوهرم اصلا احتراممو نداره ، قدر نشناسه ، همش فحش ، کتک ، جنگ عصاب ، یه دختر 1 سال و نیم دارم ، خسته شدم واقعا ، هیچ کاری برام نکرده تا حالا ، پول خرجی هم بهم نمیده از همه آرزوهام به خاطرش گذشتم ، امروز همش میگفت برو خونه بابات،برو طلاق بگیر ، منم اومدم ، اول گفتم نمیرم ولی چون خیلی گفت منم به غرورم خورد و اومدم ، دخترم الان پیش خودمه ولی قسط دارم که بدمش به شوهرم البته که بذاره در هفته چند بار ببینمش، چون نزدیک هستیم توی یه شهرستانیم، راهنمایی میخوام که الان چه تصمیمی بگیرم چیکار کنم