آلان نزدیک یکماهه زن داداشم مامانش سرطان داره هر روز اونجاست بچه هارو میاره میندازه خونه ی مامانم مامانمم مریضه ناراحتی قلبی آرتروز داره برای خودشم غذا نمیتونه درست کنه این از ساعت ۸ صبح اینارو میاره تا ۱۱ ۱۲ شب
مامانتون خودشون باید به برادرتون بگن من توانایی ندارم
اینقدرم شرن خونه رو اینقدر بهم میریزن نمیشه جمع کرد خودشم جمع نمیکنه میره مامانم قشنگ پنج شش کیلو وزن کم کرده اینقدر که سرپاست منم شاغلم نمیرسم چیکار کنم
نمیدونم چی بگم شرایط مادر شما یا سرطان مادر ایشون باید فکر دیگه ای بکنن به حال بچشون
بنده خدا زنداداشت خیلی شرایطش بده
ان شاالله مامانش زودتر شفا پیدا کنه
کاش داداشت خونه بمونه حالا خودش یچی‌درست کنه یا از بیرون بخره
میگذره این روزا ... اگه عروس قدرشناسی دارید ثواب داره کمکش کنید
عزیزم اگرمیشه دست کمکشون باشید،لطف بزرگی میکنید،نگهداری ازبیمارسخته خیلی،همین شیمی درمانی ها دیگه بدتر
دیگه الان شرایط خاصه باید کمک کرد اون بنده خدا هم چاره ای نداره
هیچی هرروز میره پیش مامانش چکار
به برادرتون بگید که ملاحظه مادرتون رو هم بکنند که خدای نکرده ایشون هم مریض نشن
بنظرم درک کنید یکی دوماه کمک کنید راه دوری نمیره
مریضی و مشکل و ناراحتی واسه همه هست
تو چته فکر میکنی مامانت خودش قبول کرده تو چیکار داری
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
