یه ماه پیش رفتیم مسافرت مادرشوهرم زهرمارمون کرد وبا اوقات تلخی برگشتیم و توی مسافرت ی کارایی میکرد که نگم براتون بخدا کسرشان هست بگم وبعد بخاطر اینکه من بهش باج ندادم توی مسافرت رفتیم خونشون از قصد اردک درست کرد چون من دوس ندارم که نتونم بخورم واون شب تولد برادر شوهرم بود و همه چیم ما خریده بودیم و ما نامزدیم الان ،دیدم اینکارو کرده بدون بحث و بی احترامی اومدم خونمون و الان بخاطر اینکه سر من تلافی کنه باز،پدرشوهرم و خودش بدون اینکه ب ما بگن میرن مسافرت وبرادرشوهرم که مجرد هست رو میزارن خونه که از قصد شوهرمو از من جدا کنند۳شب و حرصمو در بیارن درصورتی که از اون خانواده هایی هستن که پسراشون کم مونده روسری سرکنن،از قصد خواسته اینکارو کنه چون میدونسته من نمیرم اونجا و شوهرم میره و بخاطر همین از هم دور میشیم،شما جای من باشین کی میرین خونشون بااین توصیفات!؟؟؟؟
خوب برو خونشون تا نیستن راحتی چه اشکالی داره
شاید برادر شوهرت اردک دوست داشته؟بعدم برادر شوهرت بچه نیست که عقل شوهرت باید برسه
یعنی برادرشوهرتوگذاشته خونه که شمانرین پیش همسرت؟
خب برو شما توی اتاق دیگه میخوابین چکارب برادرشوهرت داری؟
مادرشوهر منم وقتی اوایل بارداریم بود هی غذاهای بدمزه و چیزایی که میدونست دوست ندارم رو درست میکرد تازه اونم خیلی دیر آماده میکرد هربار حالم خراب میشد
آخرش شوهرم پا میشد برام غذا میپخت یا خودپون دو سه بار غذا بردیم
الانم حاملگی رو بهونه کردم که راه دور اذیتم میکنه و ماهی یه بار اینا میرم اونجا
تو هم اگه شوهرت اوکیه میتونی یکم صبر کنی کم کم و با سیاست رابطتون رو سطحی تر و دورتر کنی
کمتر اذیت میشی
تروخدا بگید جای من بودید چیکار میکردید!؟
من نمیخام ب کسی بی احترامی کنم اونجا هرچند انقدر بهم بی احترامی شد که نگم
خیلی شلوغش کردی بنظرم
اینجور بخوای به هم چیز زاویه دار و با دید بد نگاه کنی داغون میشی
بعدم نامزدید
چند شبم جدا باشین بد نیست که
اصلا به نظرم انتقام نبوده
در م‌ورد اردک هم بنظرم گاهی آدم خسته میشه همه رو در نظر بگیره برا غذا گذاشتن و کم میاره
برادذشوهرت چندسالشه مگه .خب تو شوهرت ی اتاق بخابین دیگ مشکلت چیه
نمی‌دونم مادرشوهرت از قصد این کارا را کرده یا نه
حالا از شوهرت یذره دور باشی چه اشکال داره.شوهرت باید بیشتر ناراحت باشه نه شما
بنظرم خودتو خیلی مشتاق نشون دادی به همسرت که مادرشوهرت از این راه داره استفاده میکنه که اذیتت کنه
