همدیگه رو چندین باردیدیم حتی یکبارازنزدیکم دیدیم همو خانواده های همو هم میشناسیم غریبه نیست بهم میگه قصدم ازدواج ولی بیا بیرون همو ببینیم بیشتر اشنا بشیم من نمیتونم نه شرایطشو دارم نه اهلشم چطور بهش بگم اگه قصدش جدی ازطریق خانواده بیاد جلو ی مدت میاد پیام میده بعد چند مدت نیست
خدایابندهات باهام کاری کردن که ازت دورشدم (به جرم دختربودن هزارسیلی برصورتم زدن،ارزوی زندگی کردن به دلم گذاشتن به دلم موند همه ی آرزوهام... )تورولابه لای دردام گم کردم توبیاوخدایی کن پیدام کن
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
میخام حرفمو بهش بزنم الان بازپیام داده میای همو ببینیم
خدایابندهات باهام کاری کردن که ازت دورشدم (به جرم دختربودن هزارسیلی برصورتم زدن،ارزوی زندگی کردن به دلم گذاشتن به دلم موند همه ی آرزوهام... )تورولابه لای دردام گم کردم توبیاوخدایی کن پیدام کن
نمیگه بیا خونه که میگه بیا بیرون .۴ ۵ماه با رعایت همه چیزایی که خودت میدونی در حد آشنایی برو بعد بگو من دیگه شرایط ادامه دوستی رو ندارم ...اگه خودش بخواد میاد جلو تو اصلا نگو بیا خواستگاریم
بگو من خونوادم چارچوب دارن اگر منو با تو ببینن برام بد میشه
اگر قصدت جدیه با خونواده ت بیا جلو
اگر ندیدتت با خواهری کسی برو
...اگروسواس فکری دارید اولین تاپیکم رو بخونید زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست /هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود /صحنه پیوسته ب جاست/ خرم آن نغمه که مردم بسپارندبه یاد