10 روز قبل جنگ یه خانومی زنگ زدن واسه پسرشون. قرار شد حضوری بیان منزلمون. انقدر قرار نزاشتن تا جنگ شد و زنگ زدن گفتن الان وقتش نیست. باشه بعد جنگ. بعد جنگ هم ازشون خبری نشد. چند روز پیش همسایه مون که معرف بود گفت بهش پیام دادن گفتن به خاطر محرم و صفر اقدامی نکردن. من به مادرم میگم دیگه اصا نمیخوام بیان. حداقلش این بود که خودشون یه تماس بگیرن بگن به خاطر محرم و صفر نیومدن. بعدم یه خواستگاری ساده توی محرم و صفر چه ایرادی داشت؟ دیگه میتونستن هفته ی پیش زنگ بزنن واسه این هفته قرار بزارن که. نظر شما چیه؟
عادیه وقتی این وسط جنگ و محرم باشه خب اعتقادشونه .آدم بخواد ب این چیزا توجه کنه دیگ نمیتونه زندگی ک ...
توی همین جنگ و محرم، دختر خاله م براش خواستگار اومد و نامزد کردن. هفته ی دیگه هم عقدشونه. البته هر کس یه جوریه اما قبول کنین انقدر معطلی واسه یه قرار ساده جالب نیست.
توی همین جنگ و محرم، دختر خاله م براش خواستگار اومد و نامزد کردن. هفته ی دیگه هم عقدشونه. البته هر ک ...
خب عزیزم حرف منم ب شما همینه میگم سخت نگیر وگرنه هزار تا چیز سر راهه ازدواجه مثل اینکه مادرشوهرت یچیزی میپرونه میگه، از جهیزیت ایراد میگیرن،پشت سرت حرف میزنن کارایی میکنن ک برات خوشایند نیس پس هی باید ازدواجو بهم بزنی؟ اونام منظورشون بی احترامی نبوده این نظر من بود حالا خودت بهتر میدونی