2777
2789
عنوان

من نمی‌فهمم چرا انقدر خونه ی همدیگه رفتن رو اصرار میکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 572 بازدید | 48 پست
ایرانی رسمی دارن به نام دید و بازدید هر رفتی آمدی دارهچطور اسی می‌تونست بره خونه مادرشوهرش برای غذا، ...

میخوام  نباشه این رسم ها 

رسمی که پدر آدمو در میاره و کلی حرف پشت سرش هست مثلا نباشه یا تو موقعیت بهتری باشه چی میشه

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

حرفت کاملا صحیحه

ولی درمورد تاپیک پربازدید

اگر طرف شرایط نداره کسی بیاد خب دیگه توقع هم نداشته باشه

ایشون توقع داشت اونا دعوت کنن و گل بیارن و گوسفند قربونی کنن

ولی خودش هیچی

مکه‌ای حالا فرق دارهزائو خودش درد دارهبچه مریضه و زردی دارهاصلا آدم از خودش بیزاره... بعد مهمون بیاد ...

بله زایمان که واقعا متفاوته

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

چرا حرف عجیب میزنی؟تازه عروسه و از زیارت اومدهآدم حسابش کردن گل و هدیه واسش گرفتن ادب نداره نیم ساعت ...

نه نداره نمی تونه . نمیشه.  چرا زور میگین 

شاید اون روز نمیخواست 

والا مهمون رفتن هم شده زوری 

نه نداره نمی تونه . نمیشه. چرا زور میگین شاید اون روز نمیخواست والا مهمون رفتن هم شده زوری

کسی که نمیتونه خب مهمونی هم نره 

به قول خودش خونه‌ش ۱۰ قدم فاصله داره با اونا 

به یه سریا احترام نیومده

هر چیزی شعور خاص خودشو میخواد بالاخره

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

ول کن بابااا

ول نکنم چی میشه؟

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

وااای خداااا چقدر تاپیکتو دوست داشتم کاش خانواده ی شوهرم ببینن

میدونی چقدر اذیت میشیم اخه 

نیان خب به جهنم مارو نبینن 

بابا ادم نمی تونه تو خونه ی خودش کپه ی مرگشو بزاره برام عجیبه 

منم صبحانه عروسیمو باهم خوردیمباور میکنی اگه بگم ب دهن خودم نرسید؟بجز ی لیوان چایی؟

کلا خانواده شوهرم اهل سرزده اومدن هستن

مثلا ساعت ۱۲ ظهر یا ۸ شب یهویی میان کلی آدم غذای دونفر آدم رو میخورن گشنه میمونیم تا ۱۲  ۱   ۲  شب هم میشینن دیگه آدم کلافه میشه


چو دل بستم به خدا؛حسبی الله و کفی💕
کلا خانواده شوهرم اهل سرزده اومدن هستنمثلا ساعت ۱۲ ظهر یا ۸ شب یهویی میان کلی آدم غذای دونفر آدم رو ...

مهمون بی شعور خیلی سخته خدایی

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

کسی که نمیتونه خب مهمونی هم نره به قول خودش خونه‌ش ۱۰ قدم فاصله داره با اونا به یه سریا احترام نیومد ...

اولا ما که نمیریم تا نیان ولی میان 

دوما خب اونام بگن نیا اگه نمیخوان  

اونا چون مهمون می‌پذیرند دلیل نداره اینام بپذیرن


اولا ما که نمیریم تا نیان ولی میان دوما خب اونام بگن نیا اگه نمیخوان اونا چون مهمون می‌پذیرند دلیل ...

عزیزم من شما رو نمیگم

شما گفتی تاپیک پربازدید میگم ایشون شامل این حرف شما نمیشه 

بشدت بی ادبانه رفتار کرده 

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز