من تازه گیا خونمو عوض کردم و جا به جا شدم
تو این بلوک خیلی همسایه های مهربونی داریم
خانوما خیلی مهربون و دلسوزن
خیلی هم به دلم نشستن و مهربونن انگار خونواده هستن
بی دریغ محبت میکنم جویای احوال همن بچه ها میرن تو محوطه بازی میکنن مادرانه حواسشون به بچه ها هست
خلاصه که خیلی گلن
حالا با این اوصاف یه سادات خانوم بین این خانوما هست رفته کربلا و برگشته
بعد تو گروه خانوما عنوان کرده که دوشنبه همه برن خونش جشن نمیدونم چی چی و به مناسبت کموم شدن صفر رو اینجور بحثا
به نظرتون بداش دوشنبه چی هدیه ببرم
من تا حالا از اول ازدواجم تا الان با همسایه صمیمی نشدم
ولی اینا کلا فرق دارن
از ته دلم دوسشون دارم
بعد چون من تا حالا واسه کسی از کربلا اومده چیزی نبردم نمیدونم الان چیکار کنم