من این مشکلو با خواستگارم دارم
نمیگه بریم شام درحد صبونه خرج میکنه من اصرار کنم ک بریم حتی میگم مهمون من صراحتا میگه که دستم خالیه ندارم فلان خرجو کردم ندارم الان
من میگم پسری ک اینجوریه چرا میخواد زن بگیره خیلیم اصرار داره به ازدواج
تو ک ماهی ی بارم نمیگی بریم شام بیرون چرا باید زن بگیری من نخورده نیستم ولی برام این چیزا مهمه
نمیدونم چیکار کنم پسر خوبیه ولی این چیزا روحمو عذاب میده میترسم پس فردا تو زندگیم همینجوری باشه
سر دعوا ک داشتیم من انگشتر نقره با دستبندی ک چند سوت طلا روش داشت کادو ولنتاینو تولدم بود دادم بهش احساس میکنم رفتارم از بچگی بود
و دو روز بعدش حالمون خوب شد گفتم انگشترم کو حالا من حرصم دراومد دادم تو چرا گرفتی
گفت دادم ب دوستم بابت بدهیش انقدم نو بود ناراحت شدم😂😂ولی فهمیدم تو هیچ شرایطی کادو نباید برگردوند😂😂😂
امشبم میخواستیم بریم بیرون گفت ندارم گفتم مهمون من اصن
رفتیم بنزین نداشت گفتم تو بنزین نداشتی برای چی اومدی نمیخوام بریم بیرون برو سرکارت منم یجا پیاده میشم رفت از دوستش کارت بنزین گرفت ولی ی کلمه ن اون حرف زد ن من اخرشم پیاده شدم فهمیدم ب دردم نمیخوره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
3 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
