ما تو یه حیاط با مادر شوهرم زندگی میکنیم اما خونه هامون جداست ( ما موقت اینجاییم و قراره خونه بندازیم و بریم )
مادر شوهرم اینا خیلی بین شوهر من با دختر و پسرای دیگش فرق میزاره ، به اونا خیلی از لحاظ مالی کمک میکنه درحالی که وضع مالی اونا خوبه و وضع مالی ما خوب نیست ، یکی دوبار هم بهشون گفتم اگه میشه کمک ماهم بکنید ( پول قرضی بدین ) بهمون تا شاید بتونیم زودتر خونه بسازیم که اصلا قبول نکردن و گفتن به ما هییییچ ربطی نداره ، همیشه میومد خونمون و از خونمون ایراد میگرفت که چرا جارو نزدی ، چرا ظرف نشستی و ..
من هیچ وقت بهشون بی احترامی نکردم ، اما دیگه از یک ماه پیش یهو قطع رابطه کردم و هیچ حرفی باهاشون نمیزنم با اینکه یه جا زندگی میکنیم
الان خیلی آرامش بیشتری دارم و با شوهرم دعوام نمیشه دیگه سر اونا ، اما خب بازم خیلی سختمه که توی یه حیاطیم و باهاشون حرف نمیزنم
شما میگین چیکار کنم ؟