سلام سلام
اولا ممنونم از دوستانی که یادشون بود و تبریک گفتن❤️
و اینکه فکر کنم در جریان هستید که من برای جشن تولد ها و سالگرد ها ابدا خودم رو تو زحمت نمیندازم
درسته که سال روز بدنیا اومدن بچه ام شاید تنها نقطه ی عطف زندگیم باشه اما اعتقادم بر اینه که یه جشن کوچیک و ساده ی خانوادگی کافی و قشنگه.
امسال هم تولد بچه افتاد به روز یازدهم جنگ…
دیگه خودتون در جریانید که تو اون زمان هممون چه حال و روزی داشتیم و واقعا هیچ کس دل و دماغ نداشت.
اما با خودم گفتم تو این شرایطه که باید روحیه مون رو حفظ کنیم، ما مردمی هستیم که زندگی کردن رو دوست داریم و با اونچه که داشتیم خوش بودیم نباید بذاریم کوچکترین دلخوشی هامون رو هم ازمون بگیرن.
صبح زود روز تولد بیدار شدم و بی سر و صدا چندتا پنکیک خوشگل و تپل درست کردم، تزئینش کردم که بیدار شد تو همون تخت سورپرایزش کنیم( عکسش رو تو کامنت ها میذارم)
طفلکم کلی ذوق کرد🥹
برای نهار خانواده همسرمو دعوت کردم، یه مدل غذا درست کردم، یه کیک کوچیک هم گرفتیم، زدیمو رقصیدیم، بازی کردیم ، عصر هم بردیمش اسباب بازی فروشی که خودش هدیه اش رو انتخاب کنه…
این تمام تلاش ما بود برای اینکه با وجود اون جو بد و سنگین، یه روز شاد و متفاوت برای بچه درست کنیم.
شبش قبل اینکه بخوابه بهم گفت مامان قبل فوت کردن شمع ها دعا کردم جنگ تموم بشه و همه ی بچه های دنیا خوشحال باشن.
خوابید و من اشک ریختم….
برای بچه های ایران و تمام بچه هایی که اولین حقشون ارامش و امنیت و اب و هوا و غذای سالمه❤️
پینوشت : ممنونم که کامنتی نمیذارید که تاپیک بسته شه🙏🏻