بخدا دارم دیوونه میشم دوس دارم بی اهمیت باشم هرچند مادرشوهرم خیلی از رفتاراش جلو شوهرم برای جلب توجه مظلوم نمایی
مثلا ساعت ۸ شب زنگ میزمه ب هوای نگرانی اما میخواد بدونه کجاییم
یا شوهرم زیادی ب خانوادش اهمیت میده زود ب زود میره اونجا همیشه حلو من از پولداری خواهر و دامادش میگه
نمیدونم چیکار کنم برام مهم نباشن این رفتارا
بعد هروقت تو جمع میشینیم مادرشدهر پدرشوهرم از پولداری دخترشون میگن شوهرم مادرشو با اسم مستعاری ک رو من گذاشته صدا میکنه کلا اینا باعث شده ب اومدنشون تو خونم زنگ زدنشون رفتن باهاشون بیرون حساس بشم بدم میاد لطفا کسی تجربه داره راهنمایی کنه