بچه ها واقعا از دست خواهر روانی م خسته شدم . نمیخوام باهاش زندگی کنم. بارها بهم فحش های رکیک جنسی داده سر یه چیز بی اهمیت! قرص اعصاب میخوره . مامانم م بگه بالا چشمت ابروس کلی فحش بهش میده. و بعدم افتخار میکنه میگه خوب حالشو گرفتم!
ثبات نداره.یه بار خوبه باهام .یه بار سر یه چیز کوچک دعوا راه می اندازه. حسوده.مامانم جرئت نداره اسممو صدا کنه مثل بچه ها با ۳۰ سال سن میاد میگه منم صدا کن و.... از منم انتظار داره بی قید شرط دوسش داشته باشم و نقش مادر براش داشته باشم و گاهی مامان صدا م میزنه
اینجا اکثرا از شوهرش شاکی ن ولی من چیکار کنم ک از خواهر نمیشه جدا شد. تو ی خونه ایم .نه جایی دارم برم .نه شرایط ازدواج داریم .نمیخوامم به خاطر این بذارم برم از مامانم دور بشم .
نگید مشکل داره درک ش کن. چون خودمم روحیه داغونی دارم و تو این مدت هم بهش محبت کردم هم مدارا. اتاق مون مشترکه. اعصابی برام نمونده. بماند ک از بچگی چقدر اذیتم میکرد...الانم از اجتماع میترسه ، کلا همه کارها و کلاس هاش انلاین توخونه س ۴ ساله و همش سرو صدا جلسه انلاین شو تحمل میکنم