2777
2789
عنوان

بابام میگه دوباره بریم اربعین همین امشب

| مشاهده متن کامل بحث + 420 بازدید | 46 پست
نه اینجوری نگو بلانسبتشون ولشون کن تو دلسوزیاتو کردی وظیفت بود امیدوارم پس نیفتن بنده خداها هم خودشو ...


این چند روزه به حدی از هر چی اربعین و پیاده رویه متنفر شدم که وقتی تلویزیون نشون میده فقط پوزخند میزنم

هر سال برامون فقط مرض به همراه داشته امسال هم دعوا

حتی محرم هم بابام دلخور شده بود که چرا باهاش نمیرم روضه و اینور انور

تا یازده دوازده شب بیدار بمونم اونم منی که دو هفته بعدش امتحان داشتم

دلم میخواست بهش بگم اره دلم نمیخواد با یکی مثل تو برم روضه 

  

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ای بابا 😅معلومه پدر مادرت دل صاف و ساده ای دارن بنده خداها خدا حفظشون کنه

کدوم دل صاف و ساده خواهر

۲۴ ساله دارن زندگی میکنن یه ماه بدون تنش و دعوا نداشتیم

دیوانه ان همش سوتفاهم دعوا کتک گریه


  

دقیقا عین بچه هاناومدم خونه میبینم مامانم شال کلاه کرده که قراره امشب بریم اربعین!بهش میگم اخه مادر ...

 فقط باید رهاشون کنیم پدرمم خیلی تو زندگیش خرابکاری کرد منم دست تنها واقعا یجایی داشتم به مرز جنون میرسیدم فقط رهاش کردم هر غلطی میخواد بکنه بخاطرش ناراحتی قلبی گرفتم 

کدوم دل صاف و ساده خواهر۲۴ ساله دارن زندگی میکنن یه ماه بدون تنش و دعوا نداشتیمدیوانه ان همش سوتفاهم ...

عزیزم چه سخت حیف از روزای خوب که با جنگ اعصاب بگذره 

ما خودمون از این روزا زیاد داشتیم تو خانواده

تهرانی نیستیم

میدونم عزیزم منظورم  اینه که سفر داخلی داشته باشن

سلام گل گلیا. اکانت دست دونفره. دوتادخترخاله ایم ۲۲ و ۳۶ ساله.هرجفتمونم اکانت قبلیامون ترکیده. من خودم خواستم اون دعواش شد😅😆

[QUOTE=391529661]تهران خیلی دوره ازمون[/QUOTE امامزاده شهر دیگه که اربعین مراسم شلوغی اونجا هست نمیشه رفت؟

سلام گل گلیا. اکانت دست دونفره. دوتادخترخاله ایم ۲۲ و ۳۶ ساله.هرجفتمونم اکانت قبلیامون ترکیده. من خودم خواستم اون دعواش شد😅😆

[QUOTE=391529661]تهران خیلی دوره ازمون[/QUOTE امامزاده شهر دیگه که اربعین مراسم شلوغی اونجا هست نمیش ...

نه دیگه

الا بلا میخوان برن کربلا

بذار برن دیگه خواهر

کله شون داغه

  

با پرواز بزن 

^===خوشبختی چون سرابی دور دست .‌.و دل دریغ؛از نوری در این سیاهی ....این بغض سنگین -__- این خستگی مفرط ---این حس تهی ؛؛ همه و همه ؛ داستانی ست  که هرگز به پایان نمیرسد ===^

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792