چند روزه قهربودیم دیروز قرار شد بریم در مورد مشکلامون حرف بزنیم و حلشون کنیم یکی از مشکلاش این بود جوراب بپوشم حتی با صندلم منم پوشیدم رنگ پا دیروز وقتی سوار ماشین شدم شروع کرد دعا کردن که چرا این جورابارو پوشیدی من بخدا نمیدونستم با رنگشم مشکل داره فکر کردم فقط مشکل نپوشیدنه براش. خیلی دعوا بیخ پیدا کرد زنگ زد به پدرش اومدن خونمون مادرشم گفت اینا نمیتونن زندگی کنن همین الان جدابشن بهتره. دیگه بحثا تموم شدو دراومد به مامانم گفت من به دخترت خونه نمیدم بیاد بشینه توش برو براش دنبال خونه بگرد😶با کمال پرویی درصورتی که اگر قرار باشه بریم اجاره وظیفه پسرشه خونه پیدا کنه و رفتن .
امروز مادرم رفت دم خونشون با خودش حرف بزنه چون خیلی به حرف مادرش گوش میده و پی حرف مادرشه گفت بهش بگم به این روند ادامه بده نمیتونید ادامه بدید دیگه. گفتم نرو رفت😔