با دخترفامیلمون ک ۶سال ازش بزرگترم قهرم یعنی من گفتم بهش دیگه به من زنگ وپیام نزنه خلاصه خیلی بهش حرف زدم بخاطر این که پشت همه بدحرف میزد توهین میکرد ب همه نمونش میرف خونه خواهرشوهرش وبهش احترام میزاشتن امااون میومد میگف غذاش بدبودنخوردم کلا نون ونمک هرکسیو میخورد نمکدونومیشکست وبدمیگف پشت مادرش بدمیگف این آخریاقصدخیانت ب همسرشم داشت یعنی ذهنش رو کسی قفل کرده بود یبار میگف برادرشوهرم روم نظرداره یبارمیگفت شوهر خواهرشوهرم روم نظرداره منم گفتم این ک اینجوریه فرداپشت سرمنم بدمیگع سرهمین رفتاراش گفتم بهم زنگ وپیام نزنه دوسندارم کسیم برنجونم ایا برم سمتش اشتی کنم یااشتی کردنم محض اشتباهه؟
نه ولش
نه اون الآنم دستت خیلی حرف زده محلش نده
اشتباهه اشتی نکن سنگین رفتار کن
من خیلی بفکرخودمم وخیلیا روحذف کردم اززندگیم اماخیلیا بهونه دستم دادن حذف شدن وبابتش عذاب وجدان ندارم امااین مورد واقعا چون حرفاش برام اذیت کننده بود رک وچشم بسته گفتم محبت کن شمارموپاک کن بهم زنگ وپیام نزن اصلا حالم ازت بهم میخوره واون گف دلم شکست همین باعث شد عذاب وجدان بگیرم چون میدونست دختری نیستم دل کسیوبشکنم منو لای منگنه قرارداد😑
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
