شوهرم یک هفتس رفته یه شهر دیگه برای کارِش
سه ساعت فاصله داره باهام از هفت صبح کار داره تا ده شب و خیلی خستگی داره
امشب داشتیم صحبت میکردیم گفتم برنمیگردی گفت تا ده روز دیگه هستم یکدفعه که تموم شد برمیگردم گفتم از اول همین بودی برای زنت سختی نمیکشیدی یه روز بی خوابی بکشی چی میشه ، اون دوست دارم گفتنات فقط حرفه ، عمل نمیکنی گفت من نه ده شب حرکت کنم دوازده شب برسم پیشت دوباره چهار صبح برگردم که چی بشه آخه اونم فقط برای چند ساعت ،گفتم اره سختی نمیدی به خودت گفت تو رو خدا من حوصله ندارم الکی ادامه نده گفتم باشه برو به کارت برس خدافظ و اونم خدافظی کرد قطع کردم