من تیپم ساده اس چادر سرمه ،هیچ حرفی با برادرشوهر نمیزنم .اون ده سال از شوهرم بزرگتره ،زن و بچه داره،حس میکنم نگاهاش روم سنگینه ،حس میکنم هر چی هم که می گذره بدتر میشه،ما رفت و آمد باهاشون نداریم ،عید به همین خاطر خونشون نرفتیم و من اخلاق مزخرف جاریم رو بهونه کردم و نرفتم .گاهی خونه مادرشوهر میبینیمشون ،جدیدا سعی میکنه با من تو آشپزخونه تنها بشه،اتفاقا چند روز پیش که مهمون خونه مادر شوهرم بودیم آقا کارکن شده بود بعد شام داشت بشقاب ها رو می آورد و من داخل آشپزخونه تنها بودم ،سریع پریدم تو اتاق پیش بچه ها،انگار میدونه من تک آشپزخونه چادر سرم نیست از قصد میاد بعد هم یه لبخند زشتی میزنه،اینکه نگاهاش و کاراش داره بدتر میشه نگرانم میکنه
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
وشبی ک مادرم واس همیشه رفت من بزرگ شدم روحت شاد مادرم 1404/2/6من تواین تاریخ برای همیشه بی مادرشدم،حاضربودم ی عمرجموجورت کنم مامانم مریض باشی نوکریتوکنم ولی زنده باشی قدرتوندونستم 🖤هیچکس نفهمیدک من همون بچه لوس خانواده بودم که با رفتن مادرم نابودشدم،زندگی نمیکنم فق زندم همین😔