تاپیک قبلیم گفتم جریانشو
خیلی گرم و خودمونی صحبت کرد و گفت ما که همونطور که میدونی خیلی وقته در جریان ارتباطتون هستیم و علاقه شکل گرفته و حتی خودش(پسره) خیلی تلاش کرده و به مامانم اینا میگه یا این یا هیچکس من دیگه ازدواج نمیکنن و اگرم ازدواج کنم نه زندگی من جداییه
من میدونم تو خیلی خانومی تحصیل کرده ای و...ولی مامان و بابای من خیلی خشکن یعنی ارتباطی که دختر و پسر خودشون همو پیدا کنن قبول ندارن وگرنه خداشاهده من دوستت دارم و نمیخوام ذره ای آسیب ببینی من حتی امروز دوباره مامان اینارو گفتم بیان خونه م باهاشون صحبت کردم و... خودشم چون به هر حال علاقه شکل گرفته دلشو نداره که بهت بگه ولی من خودمم به خانومم میدونم دختر بیشتر آسیب میبینه و....
حالا چکار کنم به نظرتون؟