چندروز بود یه خانومی از اقوام دور همش میومد تو ذهنم
امشب متوجه شدم مادرش فوت شده
قبل فوت پدر جاریمم،چندروز جاریم هی میومد تو ذهنم
قبل فوت مادربزرگمم،همش صحنه های عزاداری میومد تو ذهنم،عزای مادربزرگم
از همشون بدتر ماجرای فوت برادرم
برادرم یه پراید داشت که همیشه دم در پاکش میکرد
ازشدت تمیزی برق میزد
مدتها قبل فوتش،میومد تو ذهنم که داداشم داره به ماشینش گل میماله
اینم بگم داداشم وقتی دنبال ماشین بود،یه روز از بیرون میومدم این پراید دم خونمون بود
من فوری فهمیدم داداشم میخواد بخردش
سریع توی ذهنم به ماشین گفتم قاتل!!!!!!!!!!!!
داداشم باهمون تصادف کرد...
حس ششم نیستم ها
سوال نپرسید
یهو میاد تو دهنم،دست خودم نیست
کیا اینجورین؟