خداییش شده بود وظیفم😯ی روز خونش نمیرفتم شب شوهرم دعوامیکرد اساسی انگار پادگانه و من سرباز 😢😢الانم مادرشوهره پدرشوهرمو شیر کرده انداخته جلو😑هرجایی میریم یهو پدرشوهرم برمیگرده میگه میدونید چرا مادرشوهر با عروس کنار نمیاد چون عروس دوروزه واسش رییس بازی درمیاره😲😲😲😲