عزیزم چقد سخت درکت میکنم کاش تاپیکهای اولمون بخونی ک نامزدی چ بلایی سرم اوردن بعد از عقد اما متاسفانه‌چون رابطه بام داشت اونم زوری و دختر نبودم نتونسم بخورم خانوادم بگم و طلاق بگیرم ازدواج کردیم خدا اون روزا رو دگ‌نشون نده حتی ب دشمنم. الان‌جدا شدی؟؟
سخته پیشِ شوهرت. متاسفانه شوهرِ آدم هر چقد خوب باشه بالاخره یجا توو سر ادم میزنه یا نگاهش نسبت ب خانواده ی زنش عوض میشع. دلم واسه پدر و مادرت میسوزه ک از دنیا بی‌خبرن. کاش خواهرت عاقل تر بود و جوابِ اعتمادِ خانواده رو بهتر پس میداد
استارتر عزیز امیدوارم ان شالله خدا به مادرتون سلامتی بده و به شما هم به دل خوشی بزرگ
منم ۱۰ روزه درگیر کهیر شدیم همش کارم به بیمارستان و اورژانس کشیده شدن هست خسته شدم دیگه دست از سرم بر نمیداره حس میکنم تا آخر عمر باهامه
همه هزار و یک مشکل دارند باید مدیریت کنی با ناراحتی چیزی درست نمیشه منم گاهی خیلی ناراحت میشم و غصه می خورم بخاطر مشکلات ولی بعد به خودم میام ادم باید قوی باشه تا به مشکلات غلبه کنه/الان یک ماه کارم مشکل خورده چشم درد میگیره صبح ها پام درد میگیره مامانم مریضه مسئولیت و کارها خونه با منه حتی نمی تونم موقع مریضی استراحت کنم /هفته دیگه باید برم جراحی لثه و هزاران مشکل دیگه ولی چاره چیه زندگی همینه
نه نمیزاره خواهر بخدا چندین بار رفتم درخواست دادم میگه میرم خانوادتو میزنم میکشمت میگه من دوست دارم اشتباه کردم اون سری ولی مگه میشه اخه ؟ بنظرم اصلا عشق و این چیزا همش الکی زندگی برام بی معنی الان دارم پول جمع مکنم که یک راه فراری چیزی پیدا کنم رومم نمیشه به خانوادم بگم از اون موقعه دگ خیانتی ندیدم وضع مالیش خوبه خرج مکنه فعلا موندم رابطه با ک ..... میرم یک روز از این زندگی دیگه دلم صاف نمیشه هنوز یادم میاد گریم میگیره 🥲🥲
منکه میگم اگ شوهرت خوب نیست بچه دار نشو ولی اگه خوبه و دوسش داری تلاشتو بکن ای دی اف فکر کنم اسمش بود خالم کرد جواب داد الان بچش ۷ سالشه سالم و عالی دومی رو هم گذاشته براش الان بارداره بعد ۱۴ سال زندگی ها ...
عزیزم خوب میشی من انقد بیمارستان و دکتر بودم ک دور از جونِ شما آرزوی مرگ میکردم ک راحت شم یماه دوماه ... گذشت دردام تموم شد اما یادش فراموش نشد .میگذره اما سخت میگذره. انشاالله ک زود سلامتیت بدست میاری
