۲۱ سالگی ازدواج کردم
خداروشکر راضیم ولی اگه برگردم عقب از خواسته ها و نیازام نمیگذرم چون کم توقعی باعث میشه نادیدت بگیرن
میدونی من همسرم از همه لحاظ خوبه خیلی مهربونه
بعد از نوزادی پدرشو از دس داده میگه مادرم جوونیشو برا من گذاشته من نمیتونم ولش کنم از اول بهم گفته تنها شرطش کنار اومدن من با مادرش بود و من قول دادم
راسیتش دلمم نمیاد دل همسرمو بشکنم تمام تلاش خودمو میکنم چیزی نگم و سر قولم بمونم ولی دارم له میشم
تو سن ۲۵ سالگی و مثل سگ پشیمونم بابت .....ای که خوردم . مهمترین دلایل : وصلت با یه فرهنگ و یه زبان مادری متفاوت ، از لحاط اعتقادی به شدت زاویه داریم ، تو اکثر مسائل زندگی از کوچیک بگیر تا بزرگ تفاهم نداریم ، بدون اینکه شناخت کافی از همدیگه داشته باشیم ازدواج کردیم یعنی فاصله خواستگاری تا عقد به یک ماه هم نرسید ، باید یه مدت با هم می‌گشتیم و چند جلسه مشاوره میرفتیم تا بهتر همدیگه رو بشناسیم .
پول مهمه پول مهمه پول مهمه (صدبار تکرار کن) خانواده مهمه (صد بار تکرار کن)
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
