2777
2789

قرار بود عمو شوهرم مهمون کنیم شوهرم زنگ زدعموش. از اونور خط خواهرش گفت شب بریم فلان جا،یعنی خودش خودشو دعوت کرد و مهمونای ما از ۸ تفر به۲۰ نفر رسید،خلاصه شوهرم زنگ زد به مادرش که خرحش میره بالا و من قصد دعوت اونا رو نداشتم دیدم مادرشوهرم اومد خونم تنها بودم همش میگفت ما از اون خونواده ها نیستیم فرزاد زنگ زده اینجوری میگه خلاصه منم گفتم مگه من گفتم مامان؟؟؟بعدشم فرزاد بگه مگه چی گفته چطور با این مثل ناتنی رفتار میکنی بقیه بچه هات تنین؟هلاصه دیدم داره شرو ور زیاد میبافه گفتم اتفاقا صبح به فرزاد گفتم همشونو دعوت کنیم برگشت بهم گفت مامان من از تو خوشش نمیاد منم بهش گفتم خوشش ننیاد چرا ۱۰ سال پیش اومد خواستگاریم هم خودشو اذیت کنه هم منو...

اخه مادرشوهرم تو این سالها منو بیمحل کرده و واقعا چرکی بودم ازش خلاصه شب اومدن و با اینکه مهمون من بود خییییلی دوباره بی محلی کرد اومدیم خونه اعصاب شوهرم ازین قضیه خرد بود که چرا آدم حسابت نمیکنه گفتم بیا زنگ بزن بپرس ازش....که زنگ نزد الانم به خونریزی افتادم بجه ها واقعا زندگیو ب کامم تلخ کرده زنیکه بیشرف

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

دعوتش نکنید پرو رو

البته همسرت باید ب روش بیاره

خوبه روش میشه بیاد ولی بی محلی کنی

مادر شدن مثه آتو دادن به دنیاست، همیشه استرس داری همیشه نگرانشی .پسر قشنگم از وقتی اومدی هر روز مامانی بهاره😍.مادر بودن حس عجیب و خاصیست. احساس میکنم قلبم جایی بیرون از سینه میتپد.   پسرم، مرد کوچکم، جهان برای من در تو خلاصه میشود💙💙💙   پسرم آرام دوستت خواهم داشت طوریکه هیچکس به جز خودت این حس مرا درک نخواهد کرد💙

همش بخاطر اینه که شخصیت بُرنده ندارین. اینکه توانایی دعوت دو نفر ادمو به صورت مستقیم و شفاف ندارین و دست به دامن مادرشوهر میشین، یعنی تمام امور اداری و خانگی شما به مادرشوهر بدقلق تون وابسته اس که هیچوقتم پشتتون در نمیاد

مگه میشه ادم نتونه واضح دوتا ادم دعوت نکنه، رو دروایسی رو نذاره کنار؟

زیادی ام نقشش پررنگه تو زندگیتون بنظرم. نون تون دستشه یا اب؟


فقط 12 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
و…همیشه بر آن بودم دلی را نشکنم                                          اما وقتی به خود می نگرم                                                  تکه تکه ام…
چه عفریته اییحامله ایی؟ ازدواج تون مدرن بود ؟؟ بهترین کار اینکه دیگه رفت و آمد نداشته باشی باهاشون

به شوهرم گفتم گفت نیا دیگه،بله با هم دوست بودیم الانم حال شوهرم سر این قضیه خیلی خرابه که چرا زنش احترام نمیدن منم گفتم اگه این موضوع برات خیلی مهمه که ۱۰ ساله زجرت داده من حاضرم جدا شیم

نه ۱۰ روز موعدم جلو افتاد از استرس

آخیییی

ولی بهش فکر نکن به شوهرت هم بگو زنگ نزنه.جوابشو دادی دیگه

ولی اینکه خواهرش خودش خودشو دعوت کرد چه ربطی به مادرشوهرت داشت که زنگ زدین بهش گفتین؟

من واژینیسموس شدید داشتم و درمان شدم.دلم میخواد به هرکی که این مشکل بزرگ رو داره کمک کنم.اگه دوس داشتین درخواست بدین

عزیزم مگه مادرشوهرت کیه ک باید ب تو محل بده؟؟؟؟؟ مگه آیه اومده ک باید تورو دوست داشته باشه؟؟؟؟؟؟ ی وقتایی با سیاست و بازبون بگو عزیزم من خودم خانمم خوب میدونم حسودی یعنی چی، ادمهای حسود هرچقدرهم ک میخوان نشون ندن بازهم نمیتونن و من میدونم مادرت ب رابطه من و تو حسادت میکنه ، خوشش میاد منو تورو حرص بده، خوشش میاد اذیتمون کنه، بیا بهم قول بدیم خودمون همه جوره هوای هم راداشته باشیم و انقدر ب رفتارش بی توجه باشیم تا خسته بشه ....

عزیزم مگه مادرشوهرت کیه ک باید ب تو محل بده؟؟؟؟؟ مگه آیه اومده ک باید تورو دوست داشته باشه؟؟؟؟؟؟ ی و ...

من ده ساله بی توجهم دیگه خسته شدم، احساس مسکنم اعتماد بنفسم داغون شده با اینکه تخصیلکرده خونواده دار و صاحب شغل دولتیم

من زنگ نزدم شوهرم زد ،

خودتم همینجور، اخه برگشتی میگی بهش گفتم اگه اذیتی بعد ۱۰ سال جدا شیم. علت؟ کم محلی ننش!

بقران اونقدرام نباید مهم باشن

فقط 12 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
و…همیشه بر آن بودم دلی را نشکنم                                          اما وقتی به خود می نگرم                                                  تکه تکه ام…
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792