درد و نفرین،لعنت بر باعث و با نی این گستاخی
او واقعا بی لیاقت بود چه بسا وقتایی که بیمار بود تو تا صبح بیدار میماندی و دستی بر سرش میکشیدی که تب نکند ،آن هن آن جلبک که ارزشی نداشت،البته او جلبک هم نبود،او پسر جلبک بود(پودر جلبک )و گستاخی و ناشکر بودن پدر را به ارث برده بود و به پسرش یاد داده بود که دنبال زن سفید پوست باشد
مادر او هم معلوم بود برای تربیتش وقت نذاشته و اورا خنگول بار آورده بود